پلو خورش
نویسنده:
هوشنگ مرادی کرمانی
امتیاز دهید
کتاب «پلو و خورش» مجموعه چند داستان کوتاه به قلم هوشنگ مرادی کرمانی است.
این مجموعه ۲۱ داستان دارد که همچون سایر داستان های نویسنده، شیرین و دلچسب هستند. حتی اگر ماجرای تلخی داشته باشند. یکی از داستان ها، پلو خورش نام دارد که بلندترین آن هاست و نام کتاب هم از همین داستان برداشته شده است.
در بخشی از کتاب آمده است:
«میمون کوچولو توی قفس کارهای بامزه میکرد. بالا و پایین میپرید. میپرید روی سر و گردن مادرش. دستهایش را بالا میگرفت. کج و راست میشد. میخندید. اخم میکرد، میرقصید. از میلههای میان قفس آویزان میشد، چشمهایش را تنگ و گشاد میکرد و پیام ازش عکس میگرفت. مردم دور قفس جمع شده بودند و به کارهای میمون میخندیدند. پیام سر شوق آمده بود و تند تند عکس میگرفت. آن قدر خم و راست شد و دور و بر قفس دوید و چرخید و عکس گرفت که شلوارش شل شد و نزدیک بود از پایش بیافتد...»
بیشتر
این مجموعه ۲۱ داستان دارد که همچون سایر داستان های نویسنده، شیرین و دلچسب هستند. حتی اگر ماجرای تلخی داشته باشند. یکی از داستان ها، پلو خورش نام دارد که بلندترین آن هاست و نام کتاب هم از همین داستان برداشته شده است.
در بخشی از کتاب آمده است:
«میمون کوچولو توی قفس کارهای بامزه میکرد. بالا و پایین میپرید. میپرید روی سر و گردن مادرش. دستهایش را بالا میگرفت. کج و راست میشد. میخندید. اخم میکرد، میرقصید. از میلههای میان قفس آویزان میشد، چشمهایش را تنگ و گشاد میکرد و پیام ازش عکس میگرفت. مردم دور قفس جمع شده بودند و به کارهای میمون میخندیدند. پیام سر شوق آمده بود و تند تند عکس میگرفت. آن قدر خم و راست شد و دور و بر قفس دوید و چرخید و عکس گرفت که شلوارش شل شد و نزدیک بود از پایش بیافتد...»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پلو خورش